ریحانه و رو فرشی مامانی

ساخت وبلاگ

سلام

هنوز بادکنک های روز تولدتو از روی سقف بر نداشتمعینک چون یه دفعه که بغلم بودی به صورت ایستاده روی شونه هام نگه داشتم تا بهشون دست بزنی یه بارم که خسته شدم همینطور که دست می زدی و باهاشون بازی می کردی داشتم شما رو می آوردم پایین شما هم با سرت به بادکنک ها زدی از اون روز خیلی دوست داشتی که طوری بغلت کنم که یه سری به بادکنک ها بزنی منم هرچند بار در روز بغلت می کردم تا اینکارو بکنی

گذشت تا دو روز پیش دیدم عروسکتو گرفتی و داری سرشو میزنی توی بادکنک هایی که از آباژور آویزون کرده بودم از خود راضی اینقدر خندیدم به این کارت که نگو آخه خیلی بامزه تلاش می کردی که سر خرسیت بخوره توی بادکنک

ریحان عسلی

الان که نشستم پای کام در حالی که موهاتو باز کردی و دستتو داری از توی موهات رد می کنی چشمکبهم میگی : سشوار بده موهام سشوار بکشم ای قرتی از حالا ؛ خیلی هم به آینه علاقه داری تا موهاتو شونه می زنم و گیره سر می زنم زودی میری جلو آینه و میگی : ببین چقدر خوشگل شدمقلب یه وقتاییم به سشوار میگی: سشبار

وقتی می خوایم بریم بیرون کافیه که ببینی من دارم میرم سمت دراور وسایل آرایشم هنوز من کاری نکردم از قبلش میگی: واسم لب بزن (رژ لب ) خب لبتو می زنم هنوز برنگشتم به طرف کیف وسایل آرایشیم میگی: چشمم بزن مژه(یعنی سایه پشت چشم ) وای که دلم می خواد قورتت بدم خانم کوچولو بغل

الهی قوربونت برم که وقتی می خوای در مورد خودت حرف بزنی از ضمیر سوم شخص استفاده می کنی

مامان: من خوابم میآد ریحان : خوابت میآد مامان : بله ریحان: منم خوابت میآدنیشخند

کلیپس موهای منو زدی به موهات از اونجایی که کلیپس واسه موهات بزرگه از سرت افتاده بهم میگی : موهامو بده نیشخند

از وقتی هوا خیلی سرد شده من بیشتر توی آشپزخونه که سرامیک ِ (علیرغم اینکه موکت کردم بازم سرده ) دمپایی می پوشم حالا شما هم کارت شده پوشیدن دمپایی من یه وقتاییم که می شینم روی مبل با دمپایی هستم؛ دیشب نشستی رو مبل دمپایی ها هم پایین بودن بهم میگی : مامان پاهامو بده بپوشمنیشخند

چند روز پیش توی آشپزخونه بودم داشتم وسایل شامو آماده می کردم هی وسایلارو از این کابینت و از اون کابینت بر می ذاشتم شما هم یه گوشه ایستاده بودی و فقط رو فرشی هامو نیگاه می کردی من انتظار هر حرفی رو داشتم الا این حرفت ...

یه دفعه در حالیکه منم مشغول کار کردن بودم گفتی : مامان چقد تمپایی هات خوشگله وای یه جوری نیگاه می کردی و گفتی که انگاری قند تو دلت آب شده بود فدات بشم منقلب اون موقع بود که بغلت کرمو بوس بارونت کردم ریحانه ی بهشتیم بغلماچ

رو فرشی هام ! این روفرشی هارو خاله ستاره بهم کادو داده قلب

ریحان عسلی

چند شب پیش پوار بینی ات رو از روی اوپن برداشته بودی منم می خواستم فین بینیتو بگیرم میگم : ریحانه پوارو بده در جوابم میگی : نمیدم مال ِ مردم ِتعجببابایی گوشی هایی که میآره خونه واسه تست وقتی می خوای ازش بگیری در جوابت اینو شنیدی حالا نیم وجبی این حرفو به من تحویل دادی چشمک

دارم فیلم می بینم شما هم نشستی پیشم بازیگر فیلم داره با چاقو روی درخت میزنه برگشتی منو نیگاه می کنی میگی: دست نزن تاقو خطرناک ِ دستت اوف میشه خیال باطل... به چاقو میگی : تاقو

تو نخ فیلمم صورتمو بر می گردونی میگی: داری فیل می بینی میگه نه دخترم فیلم می بینم میگی: نه فیل اونجاست ( اشاره به مجسمه ی فیلی که روی میز گرد گذاشتم می کنی میگی فیل اونجاست )
به پروانه میگی : پَبانه ! به یواشم میگی: دَباش

النگوات تو دستته میگم چه صدایی میده میگی: دیلینگ دیلینگنیشخند

پ.ن1: تاریخ پست : ٩١/١٠/١٣

کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
ما را در سایت کودکانه های دخترم و مادرانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 386 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1391 ساعت: 22:59