سلام
من نمیدونم این ماساژور چی داره که اینقدر ازش می ترسی نزدیک به یه ماهه پیش وقتی که داشتم وسایل پذیرایی رو مرتب می کردم واسه جشن تولدت ؛ شب موقع خوابیدن از شدت درد کمرم اصلا خوابم نمی برد بابایی زحمت کشیدو با دستگاه ماساژور کمرمو ماساژ داد اون شب دیگه از فرط خستگی یادم رفت بذارمش توی کمد تا صبح که شما بیدار شدی و ماسآژورو در حالیکه داشتم کمرمو ماساژ می دادم دیدی وای همچین زدی زیر گریه که نگو و می خواستی که از جلوی چشمت دورش کنم قوربونت برم ، منم همینکارو کردم و دیگه نیوردمش جلوی دیدت ... تا امروز که بعد از مدتی از کمد آوردم و خواستم واسه یادگاری از این ماساژور باهات عکس بگیرم که وقتی بزرگ شدی ببینی ازش می ترسیدی و اصلا چیز ترسناکی نبوده اما بازم تا دیدیش زدی زیر گریه و همچنان ازش می ترسی
چند وقت ِ پیش نشسته بودم پای کام و مثه همیشه اومدی پیشم نشستی دستتم چند تا دونه تخمه بود یکیشو به منم دادی و منم خوردمش بعد ازم پرسیدی مامان تخمه رو چیکار کردی منم گفتم : دخترم خوردمش شما یکمی بهم نیگاه کردی و گفتی : نوش جونت آی اون تخمه ایی که خورده بودم بهم چسبید که نگو
هفته ی پیش خیلی تو خونه حوصله ام سر رفته بود هرچند ساعت یه چیزی می خوردم یه دفعه کیک یه بارشم آبمیوه و در آخر سر شکلات صبحونه رو از یخچال برداشتمو آوردم که با هم بخوریم وقتی شکلات تموم شد من در حالیکه داشتم فیل به قول گفتن ِ شما می دیدم بهم گفتی : ماسالا ترکیدی قوربونت برم که حواست به همه چیز هست ؛ هنوزم وقتی یه چیزی زیاد از حدش می خوری میگی : مامان ترکیدم
از اونجایی که همیشه پیشمی و پیش نیومده بود که صداتو از پشت تلفن بشنوم ... فک کنم نزدیک به 3 هفته پیش بود که رفتی خونه ی همسایه و یکمی که گذشت زنگ زدم که ببینم چیکار می کنی شلوغی نکردی گوشی رو شما برداشتی و گفتی الو ... وای اینقدر ذوق کردم صداتو شنیدم خیلی خوشگل بود صدات خیلییییییی هنوز صدای اون شب توی گوشمه الان افسوس می خورم چرا روز و تاریخشو یادداشت نکردم صدای دلنوازتو خیلی دوست دارم دخترم
شب که موقع خواب می رسه خیلی شیطونی می کنی چند شب پیش دیر وقت بود و هر کاری می کردم خوابت نمی برد
بابایی:ریحان میگم لولو بیاد بخورتتا ریحان : بگو بیاد شداش بزن
فدات بشم که الان دو هفته ایی میشه که اگه یه جایی از صورتت کثیف باشه و بهت میگم برو تو آینه نگاه کن صورتت کثیف شده کاملا تشخیص میدی و دیگه مثه قبل فقط خیره نمیشی و خودتو نیگاه کنی
اینم بدون شرح ریحانه جونم با ماساژور !!!!
پ.ن1: 14 دی تولد یکی از دوستای خوب وبلاگیمون بود که من به دلیل اینکه مهمون سر زده برام اومد اون روز اصلا نتونستم بشینم پای نت و نتونستم که توی این روز خاص تولد کوروش جونم تبریک بگم ؛ تولدت مبارک کوروش عزیزم ایشالا 120 ساله شی خاله جون
اینم کادوی مجازی من و ریحان عسلی به کوروش و مامی
١٦ /دی/٩١
کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 391