ریحانه و شکلات

ساخت وبلاگ

دنیای زیبا

الان یه چند روزیه که بابایی منو شرمنده خودشون کردنو یه 2_3 کیلو شکلات آوردن تا دیگه هی نخوان برن سوپرمارکت یه بسته شکلات واسه من بخرن
من از وقتی ریحانه به دنیا اومده خیلی خیلی علاقه زیادی به خوردن شکلات پیدا کردم (از بچگی من عاشق شکلات و کاکائو بودم و هستم وقتی هم باردار بودم اوایل ویار ترشی و لواشک داشتم آخریا هم که خیلی دلم شکلات میخواست دکترم میگفتniniweblog.com این چند ماهه رو رعایت کنم ایشالا بعدا یه دل سیر میخوری)
دیروزم که من طبق معمول بعداز ظهرها نشسته بودم پای کامپیوترniniweblog.com ریحانی هم مثه همیشه نمیذاشتو هی می اومد زیر میز منم به فکرم رسید که شکلات هارو بدم دستش تا یکم سرگرم بشه منم به کارم برسم یکم گذشت دیدم هی مشغول ور رفتنه باهاشون

پیش خودم میگفتم تا من نظراتمو چک کنم اونم یکم سرگرم میشه و منم به کارم رسیدم اما ای دل غافل تاسرمو برگردوندم دیدم به به شکلات برداشته و توی دهنش کرده و داره با پوست میخوره زود کامپیوترو خاموش کردمو رفتم سروقتش

منم که از این کارش خیلی خوشم اومده بود زودی دوباره شکلات رو ازدستش گرفتم و خواستم که دوباره شکلات رو برداره تا ازش عکس بگیرم و ببینم چطوری این کارو میکنه

ریحان عسلی

ریحان عسلی

EXniniweblog.comEX

یحان عسلی

یحان عسلی

شکلات

عاقبت شکلات خوردنه ریحان عسلی ما

شکلات

کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
ما را در سایت کودکانه های دخترم و مادرانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 224 تاريخ : يکشنبه 27 شهريور 1390 ساعت: 11:47