ریحانه و میو میو

ساخت وبلاگ

سلام به دختر نازنینم  شکلکهای جالب آروین

و یه سلام گرم و صمیمی به همه ی دوستان خوب وبلاگیم که تو پست قبلی منو خیلی با نظرات خوبشون دلگرم و آرومم کردندنیای زیبا


همونطور که تو چند پست قبل (ریحانه و ترس مامانی) گفتم که یه گربه نشسته بود رو شیشه پاسیو و ... از اون روز به بعد ریحانی هم مثه مامانش هر وقت از اونجا می گذره دستشو بالا می بره و با زبون کودکانه خودش می فهمونه که اونجا گربه بوده
تا پریروز که تازه از خواب بیدار شده بودیم حدودا ساعت 12 ظهر بود که ریحانی طبق روال همیشه وقتی میآد توی پذیرایی باید انجام وظیفه کنه (روشن کردن لوستر) می خواستی بری رو مبل یهویی صدای میو میو کردن گربه رو شنیدی و شروع کردی به مه مه (م رو با تشدید بخونید )

اصلا بی خیال نبودی منم واسه اینکه خیالت رو راحت کنم بغلت کردم و بردمت کنار پاسیو بهت نشون دادم که گربه ایی در کار نیست
تا ساعت 3:30 بعد از ظهر بود که می خواستم ببرمت توی اتاق که بخوابی باز اشاره به بالا کردی (امسال کولرو که شلنگ آبش توی گلخونه وصله رو برنداشتیم چون از وقتی راه افتادی همه جا سرک می کشی و چون اونجارو گل گذاشتم هی میری که درشون بیآری اونوقت حداقل یه مانع جلوت هست و تا بخوای بری تو پاسیو من رسیدم بهت و نمی ذارم بری) گذاشتمت روی کولر بایستی و از اونجا بالا رو ببینی ایستادن شما همانا و موندن شما همانا ول کن نبودی تا می خواستم بیآرمت پایین جیغ می کشیدی و گریه می کردی چه اشکی می ریختی مثه بچه هایی که واکسن زده باشن و خلاصه بزور اون روز خوابوندمت
وقتی هم از خواب بیدار شدی بازم دنبال گربه می گشتی منم که یه عالمه کار رو دستم مونده بود رفتم پایین به خانم همسایه گفتم سعید پسر کوچکش عروسک گربه داره بدم ریحانه بازی کنه و خوشبختانه عروسکشو داشتن و تا آوردن دادم به ریحانی باز چشمتو گرد کردی و شروع کردی به مه مه کردن و چقدر هم خوشحال بودی

ریحان عسلی

ریحان عسلی

پ.ن : بدلیل طولانی شدن این پست ادامه شو تو پست فردا می نویسم



کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
ما را در سایت کودکانه های دخترم و مادرانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 206 تاريخ : سه شنبه 13 دی 1390 ساعت: 2:26