ریحانه و شیشه شیر

ساخت وبلاگ

سلام
الان یه چند روزیه که آلوئه ورا رو البته نوشیدنیش رو با شیشه بهت میدم وای دیدنت با شیشه خیلی برام جالب بود
اصلا نمیتونستی خودت به تنهایی بخوری یا اگرم ایستاده میخواستی باید من برات نگه میداشتم آخه تقصیری هم نداری شما بچه شیشه ایی نیستی عزیزم

یه وقتایی که تند تند می خوری نفس که کم میآری سر شیشه رو ول میکنی و یه نفس می گیری دوباره شروع می کنی به خوردن قوربونت برم خیلی با مزه میشی وقتی شیشه می گیری دستت

ریحان عسلی

پ.ن 1: دیشب (ساعت 12 شب ) که میخواستم بخوابونمت (الان ساعت 1:27 بامداد یکشنبه ست ) بابایی که داشت فیلم می دید رفتی پیشش و بازم مثه همیشه با میز تی وی شروع کردی به بازی منم که دیدم پیش بابایی هستی خیالم راحت شد و رفتم رو تخت یکم دراز کشیدم 5 دقیقه نشد که صدای گریه ات اومد نمیدونم چرا همیشه به خودم میگم اینجور مواقع که میشه هول نکن اما نمیتونم

من:چیه چی شده ...؟ بابایی: هیچی افتاد !!!

من:آخه چطوری ( در حالیکه تورو از بغل بابایی میگرفتم )

وای قوربونت برم چه اشکی می ریختی و چه با هق هق گریه می کردی چراغ همچنان خاموش بود وقتی که ساکتت کردم داشتم اشکاتو پاک می کردم دیدم زیر چشمت یه خط افتاده

من:ببین چی شده زیر چشمش بابایی:نه بابا چیزی نشد آخه

چراغ رو روشن کردم و بله همونطور که می گفتم از بغله بینی ریحانی تا نزدیک چشمش خط افتاده بود فدات بشم

رفتم آشپزخونه اسپند دود کنم ( آخه مامانم میگه اول بچه تو چشم مامان و باباش عزیز میشه اینروزا هم که کم شیرین زبونی نمیکنی امروز واسه اولین بار گفتی نا نا نا ) هرچی گشتم پیدا نکردم (از بس دست میزنی تو کابینت نمیدونم کجا گذاشتم) تو همین حین بابایی: سیما ببین داره زیر چشمش کبود میشه یخ بیآر

آخه من الان (تو زمستون )یخ از کجا بیآرم بابایی اومد تو فریزر و یه فیله ماهی که یخ زده بود (با پلاستیک) رو برداشت رو گونه ات گذاشت اما مگه می ذاشتی عزیزم

دیگه آوردمت تو پذیرایی و با عروسکات سرگرمت کردم و بعدش خسته شدی و الان مثه یه فرشته ناز خوابیدی

با تو حکایتی دگر این دل من به سر کند ریحان عسلی من خوب بخوابی عزیزم

پ.ن 2: رسی از عزیزانی که در مورد عکس دوم پست قبلی همکاری کردن و یه حدسایی زدند

مامان ثنا و ثمین نزدیک شدی اما نکته مهم اینجا بود که آهنگ ملودی داشت میذاشت و ریحان عسلی هم که عاشق این آهنگه

اگه صداشو بشنو و در حال گریه کردن باشه ساکت میشه خدا خیرت بده آرش اگر هم که در حالت عادی باشه یا مثه اون عکس مجذوب یا به حرکات موزون این روزا از نوع فرفره وار می پردازه قلب

کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
ما را در سایت کودکانه های دخترم و مادرانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 268 تاريخ : يکشنبه 18 دی 1390 ساعت: 2:00