ریحانه و مامانی

ساخت وبلاگ

1680845uttxqhbxj1.gif

سلام

ریحانی هر جا میرم باید پیشم باشی اگر تنهات بذارم فقط کار خرابی می کنی

دیشب ٩٠/١٠/٢٩ می خواستم وان ات رو بشورم اما مگه گذاشتی همش می اومدی در حموم رو باز می کردی و می خواستی بیآی تو حموم منم درست نتونستم به کارم برسم واسه همین آوردمت پیش خودم تا هم پیشم باشی هم اینکه پابرهنه نیای ( باید یه دمپایی واسه حمومت بگیرم )

به آب که خیلی علاقه داری خوشبختانه تا می برمت حموم فقط دوست داری با آب بازی کنی خلاصه نشوندمت روی کرسی و شروع کردم به شستن وان ات خیلی با دقت نگاه می کردی انگار چیز عجیب و غریبی رو می دیدی niniweblog.com

وقتی کارم تموم شد از اونجایی که خیلی دختر خوبی بودیشکلکهای جالب آروین وان ات رو پر آب کردمو پاهاتو گذاشتم توی آب تا آب بازی کنی واسه اولین بار بود اولش می ترسیدی پاهات رو تو آب تکون می دادم خوشت اومد و شروع کردی به تکون دادن

خداروشکر گوش شطون کر وقتی از حموم درت میآرم گریه نمیکنی خدا کنه همینطور بمونی ریحان عسلیم

ziba

اینجا پوپت وانت رو دیدی می خوای برات بیآرم نمیدونم چرا ناخودآگاه وقتی برات آوردم به اسم لولو صداشون کردم آخه ماهی یا خرچنگ هم که نمیتونی بگی منم گفتم بیا اینم لولوت و شما هم چه قشنگ تکرار کردی

raihan asali

آخر سر هم از آب بازی خسته شدی و دستات رو باز کردی که بغلت کنم

ریحان عسلی

پ.ن: عمه جون و زهرا و عمو عبدالله از تهران اومدن و دیشب رفتیم خونه مامان بزرگ (پدری ) همه اونجا بودن کلی واسه هم دلبری کردی و بهت حسابی خوش گذشت

کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
ما را در سایت کودکانه های دخترم و مادرانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 272 تاريخ : جمعه 30 دی 1390 ساعت: 2:03