سلام
امروز صبح با صدات از خواب بیدار شدم و روی ماهت رو مثه همیشه خندون دیدم امروز که الان دیروز شده دارم برات این پست رو می نویسم
ساعت 1 بعداز ظهر بردمت حموم قوربونت برم که خیلی آب رو دوست داری و واسه تعویض پوشکت تا میرم آب رو باز میکنم که بشورمت از دستم فرار میکنی ولی همین که میگم بریم آب بازی خودتو می ندازی تو بغلم ( خیلی ناراحت میشم وقتی با دروغ میتونم به کارم برسم خدا کنه این روزا زودی بگذرن )
بعدش ساعت 2 یا همون 14 بابایی اومد خونه ، تنگ ماهی رو اوپن بود گفت: ای وای ماهی بزرگه مرده منم گفتم نه بابا این که داشت واسه خودش می چرخید رفتم نزدیک دیدم نه معلق رو آب بابایی گفت بذار ماهی رو بردارم و دوباره آبشون رو که روز قبل عوض کرده بود رو عوض کنم شما هم عشق ماهی همش می گفتی مایی مایی
تا ظهر که به اتفاق بابایی خوابیدید و منم مثه همیشه بیدار ، خوش به حالتون این روزا فقط خواب من همون خواب شبونه ست و دیگه از خواب بعداظهر خبری نیست
بابایی عصر با بیدار شدن شما خانم گل بیدار شد ( رفته بودی بالا سرش و واسه خرسی ات لالایی می خوندی )
با رفتن بابایی یکمی دلم گرفت سر و صدای بچه ها از تو کوچه می اومد هوای خونه سرد بود اما بی خیال شدم و زودی شلوارتو عوض کردم و گفتم بریم یکمی تو حیاط حال و هوامون عوض شه قوربونت برم تا کفشاتو پات کردم تندی دویدی سمت در حیاط ، هوا خیلی سرد بود و باد هم می وزید طوری که لرزم گرفت
از بودن تو حیاط خیلی خوشت اومده بود هی از این ور حیاط می دویدی اون سمت دیگه اش قوربونت برم پارسال همین موقع ها البته یکمی دیرتر روروئکت رو می آوردم تو حیاط و واسه خودت حسابی کیف می کردی اما امسال واسه خودت خانمی شدی و دیگه نیازی به روروئک نداری
خیلی لذت می بردم وقتی می دیدم واسه خودت خوشی و بازی میکنی ، ریحان فدات بشم من همه ی دنیای من تویی عزیزمالان هم خوابیدی خواب های شیرین ببینی گل نازم
عکسا هم در ادامه ی مطلب
EXniniweblog.comEXدنبال ماهی توی تنگی
کفشتو دیدی می خوای اونم پات کنی فدای این دخملی گلم بشم من
پسر همسایه از طبقه ی دوم داشت به بازی بچه های تو کوچه نیگاه میکرد شما هم از سر و صداش متوجه حضورش شدی
محو تماشای گنجشکا هستی
اینم یه عکس ( ٧ ماهگیت ) پارسال 90/04/06 عشق من با روروئکت تو حیاط
در حال بازی کردن
برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 249