سلام
با صدای کلفت مثه گوینده های اخبار بخونید : ما بوشهریم هورااااااااااااااااا
پروازمون ساعت 17 روز 23 اردیبهشت 91 نشست و ریحانه به غیر از وقت نشستن خیلی اذیت نشد خدارو شکر
همون طور که می دونید امروز روز زن و مادرِ همین جا به همه ی دوستای خوبم تبریک میگم ( اگه نتونستم بیآم براتون کامنت بذارم همینو ازم قبول کنید )
مامانم درست روز زن سوپرایز شد آخه نمی دونست که من دارم میآم حتی درست وقتی که هواپیما نشست بهم زنگ زد و روز زن رو بهم تبریک گفت ( می خواست دستِ پیش بگیره که پس نیفته نمی دونست و غافل از همه جا من چه برنامه ایی براش ریخته بودم ) و منم گفتم اومدم بوشهر و الان تو هواپیما هستم ، اما باور نکرد ، بابامم هماهنگ شده بود با همسری و خلاصه وقتی درو باز کردن اول ریحانه وارد حیاط شد و ..... یهو مامانم تا مارو دید جاخورد و اینطوری بود راستی ساعت آپمو حال می کنید 17:50 ست
نمیدونم چرا کام برادری مموریمو نمی شناسه بعدا عکسای ریحان رو میذارم ( یعنی اینکه دوباره هم بهمون سر بزنید )
خلاصه که اینکه حسابی خوشحالش کردم الانم بهش میگم چی دوست داری واسه روز مادر برات بگیرم میگه نمی خواد همینکه خودت اومدی واسم یه دنیاست ( حال می کنید چه قشنگ از زیر کادو در رفتم ) نه شوخی می کنم فردا میرم براش کادو میگیرم آخه وقت نکردم که چیزی براش بگیرم
کودکانه های دخترم و مادرانه های من...برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 235