سلام
ریحانه جان این پست رو تقدیم میکنم به دختر عموت عسل که خیلی مهربونه و تا تو رو می بینه همش شمارو تو بغل می گیره و باهات بازی میکنه
تهران که بودیم همش پیشت بود و ازت جدا نمیشد حتی شب آخر که اونجا بودیم از مامانش خواست که جاشو باهاش عوض کنه تا یکمی نزدیکتر به شما بخوابه
شما هم خیلی عسل رو دوست داری و تو اون دو روز کلی با هم بودید و خوش می گذرونید
EXniniweblog.comEX
اینجا می خواستیم بخوابیم مثه همیشه در حال بازی کردن با عسلی نصفه شبی همچین سرو صدا و با ذوق بازی می کردید که نگوووووووووووو من خیلی این عکسو دوست دارم
اینجا هم داشتیم می رفتیم خونه ی دختر عمه تون سمیه جون که تازه فارغ شده بودن خونشون چند تا خونه با خونه ی عمه جون فاصله داشت اومده بودم پوشک شمارو عوض کنم و یه کمی خورده کار داشتم آخه فردای این شب عازم بی یو بودیم
تا می ریم خونه ی دختر عمه ات زودی می ری اتاق باران ، اینجا هم رفتی سمت وان اش که شبیه وان خودته زودی رفتی تا بشینی توش
پ.ن 1: دیدم دوربینم همچنان عکسایی که میگیرم نشون نمیده گفتم یکمی از قدیمی ها مطلب بذارم
پ.ن 2: روز جمعه خونه ی عمو ماشالا دعوت بودیم و فردا شبش خونه ی عمو محمد ، همگی زحمت کشیده بودن و کلی تدارک دیده بودن دست همگی تون درد نکنه
دیروز رفتیم گناوه و کلی خرید کردم برات مامانم میگفت هر چی خرید کردی ماله ریحانه و واسه خودت چیزی نخریدی گفتم اشکال نداره من همه ی وجودم واسه ریحانه ست و راستش بخوای اصلا چشمم به جز لباسای بچه گونه چیز دیگه ایی نمی دید از بس که عاشقتم ریحان
پ.ن 3: ممنونم از دوستان خوبم که از موضوع من (نی نی و شکلک ) حمایت کردید و تو این مسابقه شرکت کردید الان چند تا از هم لینکی هام تو این مسابقه عکس گذاشتید و همه تون هم به من رای دادید الان تکلیف من چی بیده
آخه منم میخوام رای بدم !!!
کودکانه های دخترم و مادرانه های من...برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 212