سلام
پریروز 91/03/08 کلی با مادر جون ( مادری ) و خاله ستایش ورزش کردید و چقدر هم خوب انجام می دادی حرکات ُ عزیزم
اینم عکساش
بعدا نوشت : عکسای پست ریحانه و مهمانی سارا جونی رو گذاشتم
EXniniweblog.comEXلوس شده بودی و شکلک در آوردی تو رو خدا اداشو نیگاهههه
ریحانه ی خوشحال از انجام حرکات ورزشی
پ.ن 1: دیروز 91/03/09 تولد صمیمی ترین دوست عزیزم بود ، آمنه جون مامان سارا جونی عزیزم یه بار دیگه از صمیم قلب تولدت رو تبریک میگم
دیروز من و خاله ستایش و ریحان عسلی رفتیم خونشون ، ماشالا به جونت عسلیم ریحانه خیلی شیطونی کردی و نذاشتی من و آمنه جون دو کلام حرف حساب یا همان غیبت مان رو انجام بدیم
ولی همینکه پیش دوست عزیزم بودم برام کافی بود ، اینم عکسای دیروز
ریحانه قبل از رفتن
ریحانه و سارا جون
پ.ن 2: بعد از خونه ی آمنه جون رفتیم خونه ی عمو امیر آخه قراره فردا برن شیراز و گفتم تا اینجا هستن یه سر برم خونشون و ببینمشون
اینجا تو ماشین رو پای خاله ستایش بودی و در حال بازی کردن با آدامستی
ریحانه و پذیرایی از خودش خونه ی عمو امیر !!!
بازم بعد از خونه ی عمو امیر می خواستیم بریم خونه ی مادر بزرگم که عمو عباس ( همسری خاله سودی ) پیشنهاد داد بریم یه دوری بزنیم هوا هم به نسبت خوب بود و همگی رفتیم پارک شغاب تا ریحان عسلی هم تاب بازی کنه اما از شانس بدمون تابی وجود نداشت و مجبور شدیم با سرسره سرتو یکمی گرم کنم
اینجا هم از بس خوشت اومده بود جهت مخالفش می خواستی بالا بری هنوز نرسیده بودی پایین می گفتی بریم بالا
تیپشو نیگاه ( کفش قرمز با لباس سورمه ایی هههههههه ) خونه ی عمو مینا لباس راحتی تنت کردم که واسه بازی کردن راحت باشی و چون قرار بود بریم خونه ی مادر بزرگم بی خیال عوض کردن لباست شدم ( آخه اونجا هم نوه ها جمعند و مشغول بازی کردن باهاشون می شدی )
پ.ن 3 : بالاخره تونستم عکسا رو از حالت هیدن در بیآرم و سر فرصت به پستام اضافه می کنم
کودکانه های دخترم و مادرانه های من...برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 257