ریحانه و دوتا موضوع یه جا !

ساخت وبلاگ

سلام

عزیزم هر روز که میگذره یه کار جدید یه حرف جدید انجام میدی خدایا هزاران بار شکرت خیلی حرف زدنت خیلی بهتر شده الان چند روزِ که سه کلمه پشت سر هم حرف می زنی هورا

دیشب ناخواسته با زهرا و سمیه جون ( دختر عمه هات ) و دختر عموت مریم و پسرش امیررضا رفتیم پاساژ رشدیه اونجا یه پاساژ 5 طبقه ست که طبقه ی پایینش یه شهربازی گذشتن که بیشتر بازی های شبیه به سرزمین عجایب که فعلا شما واجد شرایط استفاده ازش نبودی

هر طبقه که می رفتیم همش چشمت به اونجا بود و یه جا که استخر توپم داشت تا چشمت به اونجا می خورد که بچه ها بازی می کردن هی دستتو دراز می کردی و می گفتی بیا بیا و می خواستی بری اونجا بازی کنی قوربونت برم عزیزم به وقتش همه جا می برمت دخترم

امیررضا دستتو می گرفت و واسه خودتون تنهایی جلوی ما راه می رفتید خیلی صحنه ی قشنگی بود دست به دست همراهه هم ! عینک طبقه ی زیرزمینش که رفتییم دیدم خلوته گذاشتم با امیرضا یکمی بازی کنید اونجایی که دوست نداشتی امیرضا بگیرتت همش می گفتی نکن نکن خیلی بامزه می گفتی یا یه جا زهرا رفت لباس پرو کنه ما منتظر بودیم شیطونی می کردی و میرفتی سراغ لباسایی که پایین در دسترست بودم من گذاشتم وسط روی میزی که اونجا بود تازه از منم می خواستی که بیآم کنارت بشینم نمیدونم چرا وقتی می خوای کسی بشینه کنارت می گی بشینتا ! متفکر

ظهر دیروز می خواستم بخوابونمت بهم می گفتی مامان نخوابیم اصلا باورم نمی شد که متوجه می شی و حرفاتو به زبون میآری برام عاشقتم عزیزم قلب

خیلی به پاپی علاقه داری منم وقتایی که اذیت میکنی بهت میگم پاپی میآد می خورتتا دیروز قبل از آماده شدن که بریم خونه ی مامان بزرگ جون ( پدری ) داشتم مانتومو اتو میکردم باخودت حرف می زدی و می گفتی پاپی بکولش ( بخورش خودمون ) خیلی با مزه حرف می زنی هرکی حرف زدنتو می شنوه کلی قوربون صدقه ات میره مژه

دیشب وقتی عمه جون و سجاد ( پسر عموت ) ما رو رسوندن خونه همش تو راه با عمه جونت حرف می زدی عمه جونتم خیلی قوربون صدقه ات می رفت و می گفت می خورمت ریحان چقد شیرین حرف می زنی ؛ یادت دادم که وقتی بلند شی بگی یا علی خداییش فک نمی کردم به همین زودی یاد بگیری و تکرار کنی دیشب که می خواستی از حالت نشسته بلند شی و بایستی گفتی علی آخه من هرچی هم قوربون صدقه ات برم کمه به خدا ، خدایا ممنونم هزارن بار شکرت

این تنها عکسی ِ که دیروز تونستم ازت بگیرم آخه همش چشمت به بازی بچه ها بود با فلش نشون دادم که استخر توپی که ریحان بهش خیره شده کجاست تودستتم پاستیل دیگه معروف شدی به ریحان پاستیل خجالت

ریحان عسلی

EXniniweblog.comEX

اینجا اگه گفتید ریحان دنبالِ چیه این کشف جدیدشه بیآین عکس پایین تا بگم براتون

ریحان عسلی

آره دخملیم دنباله آفتابِ می خواد دست بزنه بگیرتش اما نمی تونه در عجب که این چیه سوالنیشخند

ریحان عسلی

کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
ما را در سایت کودکانه های دخترم و مادرانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 318 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1391 ساعت: 2:43