سلام به دخمل نازم که این روزا واسه خودش حسابی بلبل زبون شیرینی شده و یه سلام گرم به دوستای خوبم که مثله همیشه مارو تنها نذاشتن ممنونم از کامنتاتون
دختر شیطونه من الان یه چند وقته که حلقه های هوشتو بر می داری و تو دستت می کنی و میگی النگوِ و واسه خودت سر گرمی درست کردی روز اول کشفت شبش تا ساعت 2 داشتی با حلقه ها بازی می کردی و جالب اینجا بود که سبد اسباب بازی هاتو خالی کردی و فقط حلقه ها رو توش گذاشتی و هی با خودت این ورو اونور می بردی و بازم از شوق همین حلقه ها صبح همون روز از ساعت 6:30 بیدار شدی تا درست ساعت 10 بود که خسته شدی و خوابیدی چه روزی بود من گیچ ِ گیچ بودم اما برعکس شما سرحال و شاداب
الان که یه چند روزی گذشته یکمی علاقه ات کمتر شده و اما از من می خوای که حلقه ها رو تو دست و پای عروسکات کنم وای خدا چه ریاضتی دختر مارو متحمل می کنی هی 4_5 تا حلقه رو میگی تو یه دست عروسکی که دستش همش 5 سانتم نمیشه میگی النگو کن و هی من باید اینکارو انجام بدم
ریحانه و النگوهاش
EXniniweblog.comEXماشالا هزار ماشالا حرف زدنت خیلی خوب شده و دیگه باید گفتگوهای شما با خودمون رو بیام اینجا برات بنویسم
ازم می خوای عروسکتو بذارم تو تابت و تابش بدم یکمی که گذشت میگی می افتیا منظورت با عروسکته و ازم می خوای که از تاب بیرونش بیآرم
اون شب حلقه به دست یا بهتر بگم النگو به دست ازم خواستی که سوار تابت کنم !
یا من تو آشپزخونه ام دارم ظرف می شورم بهم میگی مامان بیا دیده : بیا دیگه
الان که پشت کامم یه بار بلند شدم که از کابینت بیستکویت بردارم اومدی دنبالم و ازم خواستی که جعبه ی بیستکویت ها رو بدم بهت منم گذاشتم تو ظرفت و اومدم از آشپزخونه بیرون و دیدی حرفت به کرسی نمی شینه زودی اومدی دنبالم ( نتیجه : بچه رو محلش نذاری نمی تونه به شما غالب بشه و محکم سر حرف نه تون بایستید )
آهان اومدم بشینم بهم میگی مامان بیم دست بسولیم : بریم دست بشوریم آبی که قبلا تو لیوانت بود و با بیستکویت ها قاطی کردی و الان دستت ... به کثیفم میگی :دَسیب
دیشب داشتم نماز می خوندم می خواستم واسه نماز دومم نیت کنم اومدی می گی ای وای وای ددَه (ای بابای خودمون به ترکی میگی ) از اونجایی که موقع خراب کاری این حرفو می زنی اول سکه ام نیافتاد و ازت خواستم دوباره تکرار کنی دیدم بازم همینو میگی اومدم ببینم چی شده دیدم بلللللللللللللهههههههه خانم اومدن میز عسلی رو هل بدن خورده به گلدون و گلدون هم به کنار پنجره واژگون شده
الان اف اف به صدا در اومده رفتم میگم کیه دیدم نیازمند و گوشی رو گذاشتم بهم میگی کیه بییم دَدَر !
یا چند شب پیش داشتی با عروسکات تو چادری که بابایی تازه برات خریده بازی می کردی منم با بابایی داشتم تی وی می دیدم و حرف می زدم
اینم یه شاهکار داغِ داغ هم اکنون نگید چه دلی دارهااااااااااا گذاشته همینجوری بمونه نه آخه بار اولش نیس و چون دیدم خودتو سفت گرفتی گفتم یه عکس بگیرم بعد دعواش کنم که اینکارو نکنی که می دونم همچنان این کار شما ادامه داره
ریحان نگو بلا بگو
بقیه شو بگم که بابایی دست کشید رو سرش و گفت چقدر امروز سرم درد می کنه وروجک از خونه اش اومده بیرون میگه تی سُده : چی شده من و بابایی هاج و واج بودیم که چقدر حرفای ما رو به دقت گوش میدی
دوستت دارمو میگی دوست دالم و وقتی میگم بگو آی لاو یو میگی آیییی لا بیآوو
دیگه چیزی یادم نمیآد آهان به سیب زمینی هم میگی : تیب تیبی
پ.ن 1: شما اگه قرار باشه شماره ی منو تو گوشی موبایلتون ذخیره کنید به چه نامی ثبت می کنید ؟
برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 277