ریحانه و آغاز یه مرحله ی دیگه

ساخت وبلاگ

سلام

عشق من نفس من نمیدونم الان خوشحالم که تا این ساعت 02:57 بامداد روز دوشنبه 16/مرداد/91 بیدارم یا ناراحت اصلا نمی تونم حسو بیان کنم

همه ی زندگی من امشب که خواستم بخوابونمت مثه همیشه اومدم بهت شیر بدم که بخوابی و شما هم اغلب بعد از حدود نیم ساعت می خوابیدی؛ اما امشب حوصلم سر رفت و یه بار که سینه مو رها کردی پشتمو کردم بهت و گفتم ریحان بگیر بخواب شما هم ساکت چیزی نگفتی و یکمی شیطونی کردی و ازم خواستی که دوباره می می بخوری اما نمی دونم چطور شد که گفتم بذار واسه یه بارم که شده امتحان کنم ببینم می تونم رو حرف نه خودم بایستم یا نه ؛ یکی دو بار خواستی که می می بخوری اما با گفتنه اینکه الان لولو میآد می خورتت گفتم نه نمیشه و باید بخوابی حسابی هم خسته بودی و چند بارم خمیازه کشیدی خمیازه و بعد از گفتن لولو می ... می اومدی تو بغلم

بار آخر که اومدی بغلم دستتو گذاشتی رو شکممو یواش یواش می زدی و هنوز 5 دقیقه نگذشته بود که دیدم حرکت نکردی و یواشکی نیگاه کردم دیدم چشمات بسته و انگاری خوابت برده ، این بار اولین دفعه ایی بود که بدون شیر خوردن خوابت برده بود حس غریبی داشتم موفق شدم من تونستم یا ...!نگران

الان که دارم این مطلبو می نویسم بغض گلمو گرفته اصلا نمی دونم باید خوشحال باشم یا ناراحت نمیدونم کار خوبی کردم یا نه شما تا 2 سالگی جا داری واسه شیر خوردن یه وقتایی مثه کنه می چسبی و هی سینمو میمکی و یه روزایی هم خیلی دفعات شیر خوردنت کم میشه الان موندم که از شیر بگیرمت یا نه ؛ ته دلم نمی خواد دوست دارم تا پایان دو سالگی بهت شیر بدم

عجب عالمی داره مادر شدن و مادر بودن اون روزایی که تازه بدنیا اومده بودی و شیرم خیلی کم بود همش می جنگیدم که فقط شیر خودمو بخوری و شیر خشک بهت ندم الانم که 1 سال و اندی می گذره باید تو فکر از شیر گرفتنت باشم افسوس

پ.ن 1: نمی دونم کار درستی می کنم که ریحانو از چیزی به اسم لولو می ترسونم یا نه آخه دوست ندارم از من یا باباش ترس داشته باشه دلم می خواد که ازمون حساب ببره تا بترسه می خوام که من و پدرش علاوه بر نقش پدر و مادرش ، نقش دوم دوستان خوب رو هم براش ایفا کنیم تا در آینده در مورد فراز و نشیب هاش فقط با من و باباش صحبت کنه و از ما راهنمایی بخواد و بدون هیچ گونه ترس مسائلشو با ما در میون بذاره

پ.ن2: الان حدود 1 هفته ایی میشه که ریحانو می برم دستشویی تا جیش کردنشو ببینه و بدونه که جیش چیه و کم کم دارم آماده اش می کنم واسه از پوشک گرفتن ، یه وقتایی وقتی پی پی میکنه بهم خبر میده و حتی وقتی که پی پی کرده میگم پیف واخ واخ اونم همین حرفو میگه و وقتی پی پی کرده باشه خبرم می کنه اما یه وقتایی هم خبرم نمی کنه اینم میدونم که باید بچه آمادگی کنترل دفع ادرار و مدفوعشو داشته باشه تا بشه از پوشک گرفتش اما می خوام از حالا روش کار کنم می خوام اگه تجربه ایی دارید تجربه تون رو باهام در میون بذارید

پ.ن3: دورو برم فضول زیاده واسه سرک کشیدن تو مسائل زندگیم نمی خوام اونارو از همه چیزم آگاه کنم پس لطفا نظراتتون رو خصوصی بذارید ، ممنونمماچ

niniweblog.com

اینم ثبت تصویری اولین باری که بدون شیر خوردن خوابت برد همه ی زندگیم قلب

ریحان عسلی

کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
ما را در سایت کودکانه های دخترم و مادرانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 232 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1391 ساعت: 19:58