ریحانه و خواب

ساخت وبلاگ

نمیدونم ازکجا بگم آخه من کم نکشیدم از خواب خانم خانوما که فقط 2شب اولو خوب خوابیدی از اون به بعد تا 4ماهگیت شب تا صبح بیدار بودی شده بودیم پلیس شبا بیدارو روزا هم میخوابیدی خیلی خسته شده بودم

آخرین باری که بردمت دکتر واسه چکاپ ماهانه به دکتر گفتم خسته شدم از شب بیدار بودن تورو خدا بهم یه دارویی بده که خواب آور باشه آقای دکتر: نه خانم باید سیکله خوابش خودش درست بشه صبوری کن دخترم

تا اینکه ازم پرسید واسه خوابیدن هم گریه میکنه تا بخوابه که لطف کردن و دیفن هیدرامین ساده و اونم فقط 2 سی سی تجویز کردن

چه شب و روزای سختیو گذروندم الان هم که 6 ماه و 20 روزی شب یکسره نمی خوابیو چند بار واسه شیر خوردن بیدار میشی تا دیشب که شیر خوردیو خوابیدی و نیم ساعت بعد بیدار شدی منم خسته بودم از بابایی خواستم پستونکتو بیار بذارم دهنتniniweblog.com و خودمم بخوابم رفتم پتوتو از اتاق بیارم دیدم بیدار شدی و پستونکتو در آوردیو داری باهاش بازی میکنیniniweblog.com نمیدونستم از دیدن این لحظه بخندم یا گریه کنم هرجوری بود با سختی فراوان خوابوندمت و ساعت 3 بیدار شدی و دیگه نخوابیدی یادتون اومده بود بازی کنید شِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے تا 5 صبح داشتی بازی میکردی دیگه کلافه شده بودم 5 صبح هم که خوابیدی ساعت 8 بود که تلفن های آقای پدر نذاشتن بخوابم بلند شدم دیدم خانم خانوما هم بیدار بودید شِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے و دیگه ادامه خوابموniniweblog.com بیخیال شدم وای که چقدر بچه داری سختهniniweblog.com


در حال خوردن انگشت پا

در حال خوردن انگشت پا


کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
ما را در سایت کودکانه های دخترم و مادرانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 260 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1390 ساعت: 18:59