ریحانه و دومین عید فطرش

ساخت وبلاگ

سلام
امسال دومین عید فطریه که در کنار ما بودی عزیزم به لطف اذان های مغرب ربنا و صوت اذان که پخش می شد می گفتی مامان الله اکبرِ و دوست داشتی که اذان رو گوش بدی یا 4_5 مرتبه ایی که سحری با ما بیدار می شدی همین که اذان می داد و ما نمی تونستیم چیزی بخوریم مات و مبهوت نیگامون میکردی و اصرار می کردی که از غذا یا آب بخوریم

خیلی دلم گرفت امشب که اعلام کردن عیده دلم می خواست فردا هم روزه بگیریمو پس فردا اعلام عید کنن از حالا دلم تنگ شده واسه این ماه عزیز چقدر امسال دلم می خواست شب بیست و سوم رو حسابی با خدا خلوت کنم اما زلزله نذاشت و اونجوری که می خواستم نتونستم احیا نگه دارم حیف حیف حیف ....

خدایا ازت می خوام که بازم بهم یه فرصت دیگه بدی و این آخرین رمضان عمرم نباشه ؛ اینقدی دلم گرفته بود که امروز بعد از اذان تهران بغضم ترکید و گریه کردم بغضی که خیلی دلم می خواست تو شب 23 قدر بترکه و اونجوری که دلم میخواست از خدا استغفار کنم اما نشد که نشد ...نگرانخدایا! خروج از ماه مبارک را برای ما مقارن با خروج از تمامی گناهان قرار بده.. آمین . ختم قرآنم امروز نتونستم تموم کنم ایشالا جزء آخرمو فردا می خونم

اینم عکس داغ مالِ 1 ساعت پیش که از وقتی زلزله اومده بابایی نمی ذاره ما خونه تنها باشیم رفته بودیم خونه ی عمو یحیی و آخر شب بود که رفتیم پارک روبرویی خونه شون هوا هم یکمی سرد بود

ریحان عسلی

پ.ن 1:دوستان دوست دارم شما هم یه تعریفی از ماه رمضون امسالتون رو برام بنویسید

پ.ن 2: همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه ، حس غریبی دارم... چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه... خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم ولی بازم احساس می کنم نتونستم... یعنی سال بعد هم ما رو دعوت می کنی؟

و چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم .... اللهم عجل لولیک الفرج

عاشقان عیدتون مبارک

اس ام اس های مخصوص عید فطر

کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
ما را در سایت کودکانه های دخترم و مادرانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 271 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت: 2:23