ریحانه و شوق عکس گرفتن

ساخت وبلاگ

سلام
هفته ی پیش بعد از اینکه حمامت دادم چون هوا یکمی سرد بود زودی موهاتو با سشوار خشک کردم تا موهات خیس نباشه و خدایی نکرده سرما نخوری ، یه وقتی هم دوست داشتی خودتم سشوار بکشی منم سشوارو دادم دست ِ خودت و دوربینو روشن کردم و ازت عکس گرفتم آخه خیلی بامزه و با تعجب به سشوار نیگاه می کردی و میکشیدی روی سرت

ریحانه در حال سشوار کردن موهاش

 ریحان عسلی

بعدش دوربینو ازم خواستی تا مثلا عکس بگیری و از اونجایی که مطمئن بودم دادن دوربین همانا و خراب کردنش همانا با نظارت خودم اجازه دادم که دکمه اش رو بزنی بیشتر از صدای فلشش خوشت می اومد و وقتی عکس می گرفت و صدای چیکش رو می شنیدی همین طور پشت سر هم عکس می گرفتی

دو تا از عکس هایی که خیلی واضح بودن رو برات می ذارم تا ببینی هنر خودتو

عکسایی که گرفتی

و دستت جلوی لنز ِ دختر هر چی می گفتم دستتو بیار کنار گوش نمی کردی و با شنیدن صدای چیک همچین می زدی زیر خنده ، خلاصه که خیلی خوشت اومده بود

عکسایی که گرفتی

دیگه گفتم بسه و دوربین رو بده که مخالفت کردی و از من اصرار و از شما هم انکار به ندادن دوربین با هر ترفندی بود ازت گرفتم اما با گرفتنش آی گریه کردی ؛ خیلی دلم برات سوخت خیلی دوست داشتم بهت بدم اما دوستم ندارم در آینده با گریه چیزی رو ازم در خواست کنی و به خواستت برسی ؛ متاسفانه بابایی خیلی نازتو می خره و اصلا دوست نداره شما گریه کنی و یه وقتایی که میآد خونه و گریه ی شمارو می بینه زودی بغلت می کنه و نازت می کشه و شما هم خوب بلد شدی به خواسته ات برسی و من اصلا از این دو گانگی خوشم نمیآد البته یه وقتایی که خیلی لجبازی می کنی خودش هم پیشت کوتاه نمیآد اما چه فایده که شما خیلی باهوشتر از این حرفایی

اینجا هم ازت دوربینو گرفتم و .....

ریحان عسلی

بعدشم که دیدی فایده ایی نداره رفتی به مبل تکیه دادی و هی بازم گریه می کردی قوربونت برم من دخترم باور کن به صلاح خودته عزیزم

ریحان عسلی

کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
ما را در سایت کودکانه های دخترم و مادرانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 342 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1391 ساعت: 18:21